یکی از قشنگترین روزهای خدا
16 تیر 93 یکی از زیباترین روزهای خدا برای من و ... ساعت 8:30 صبح اومدی تا من باز سرشار حس قشنگ مادر بودن بهوش بیام.حیف که فقط چند ثانیه دیدمت اما دوری فقط 3روز بود.دست و پاهای سوزن سوزن شدت هنوزم از یادم نرفته. خدا رو شکر 1سال گذشته و تو پیش منی ،پیش بابایی ،پیش خواهر مهربونت. عشق مامان بوی تنت و نگاه مهربونت ،حسودی کردنت به آریا و کیانا وقتی بغلم هستن،د د گفتنت و 4دست و پا رفتمنت،نشسته حرکت کردنت رو ....خلاصه لحظه به لحظه بودن با تو برام همه چیزه. عزیزم ببخش 2روز تاخیر در نوشتن وبلاگت داشتم.بعدا برات توضیح میدم. تولدت هم طلبت چون مصادف شد با 19 ماه رمضون.به امید خدا تولدت تو و آدرینا جون رو با هم و چند روز د...
نویسنده :
مامان آرزو
2:01